» ویکی ایبوک | مرجع دانلود کتاب
» تبلیغات متنی پذیزفته می شود
از دفتر خاطرات یک دوشیزه(طنز)
خانواده سبز-13 اکتبر: بالاخره بخت، در خانه ی مرا هم کوبید! می بینم و باورم نمی شود. زیر پنجره های اتاقم جوانی بلند قد و خوش اندام و گندم گون و سیاه چشم، قدم می زند. سبیلش محشر است! با امروز، پنج روز است که از صبح کله ی سحر تا بوق سگ، همان جا قدم می زند و از پنجره های خانه مان چشم بر نمی دارد. وانمود کرده ام که بی اعتنا هستم.
مطالب پر بازدید | مطالب جدید | مطالب تصادفی |