» ویکی ایبوک | مرجع دانلود کتاب
» تبلیغات متنی پذیزفته می شود
پسر خجالتي
سال آخر دبيرستان بودم و خيلي آدم خجالتي . تا به اون سن كه رسيده بودم نتوسته بودم دوستي براي خودم پيدا كنم ولي اين اواخر تو راه مدرسه يه دختره نظرمو به خودش جلب كرده بود . اون هر روز از مسيري كه من مي رفتم عبور مي كرد ! اون با دوستش كه دختر زشتي هم بود باهم بودند ولي خودش دختر زيبايي بود ، جالب اينكه تا به من مي رسيدند دوست اون دختره محل نمي گذاشت ولي خودش به من چشمك ميزد من اوايل بي تفاوت بودم ولي بعداٌ ديدم نميشه بي تفاوت بود آخه چشمك زدن كار هر روزاش شده بود .
بقیه در ادامه مطلب...
دیشب رفتم استخر , بعد از شنا اومدم لباسامو بپوشم
دیدم رو موبایلم ۴ تا میس کاله ۶ تا اس ام اس از دوس دخترم :
اس ام اس ۱: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟
اس ام اس ۲: انگار سرت شلوغه جواب اس ام اس هم نمیدی.
اس ام اس ۳: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو!
اس ام اس۴: کثافت آشغال معلوم هست کدوم گوری هستی؟
بقیه در ادامه مطلب...
وقتی دختر ها و پسر ها دور هم خلوت می کنند
وقتی پسرا دور هم خلوت میکنند ؟
۱- ای علیرضا بدبخت دلت بسوزه همون دختری که به تو نخ نمیداد من رفتم شمارشو گرفتم!!
۲- من بدجوری عاشقش شدم . اگه این خوشکله با من دوست بشه من همه ی دوست دخترهام رو کنار میگذارم
۳- بچه ها این دختره رو دیدین که مانتو صورتی میپوشه و یه عینک آفتابی هم میزنه . وقتی هم که توی دانشگاه راه میره هیچکی رو تحویل نمیگیره . باید حالشو بگیریم
مطالب پر بازدید | مطالب جدید | مطالب تصادفی |